قلعه گبری

بعد از سالها گذرم افتاد به طرفهای قلعه گبری. اطراف پیشوا ورامین.
بدجوری دلم گرفت از این آخر تهران. جایی كه انگار مردمانش انبوهی هستند از ارواح و غربتی ناشناخته در این گوشه شهر. جایی با تاریخ پر در گذشته های بسیار دور... زمانی اوج ری بود و یادگاری از نیاكان زرتشت... حالا تلی خاك از دیوارهایی فروریخته خشتی با سگهای ولگرد سیاه كه اطرافش پرسه میزنند (به قولی نامعتبر همان اجنه) با مردمان در خود فرو ریخته كه در لای آجرهای جیده شده، بیتوته كردند. امان از این غربت... امان از باستان غنی مان که دارد فراموش می شود. له می شود لای فرهنگهای غرب و قرب. تل خاک می شود و دیگر هیچ...

 

رنگ الوان

بايد از دوست بپرسيم كه شب نامش چيست

بايد از يار بپرسيم كه عشق پرده ابهامش چيست

بايد اين سر طبيعت به همه سَره شود

بايد از غار بپرسيم كه حرا تارش چيست

بر حقيقت همگان رنگ معما زده اند

ادامه نوشته

خنده ستاره

يك شب ستاره خنديد

در كنج خاطراتم

بر سردي شب من

گرماي عشق پاشيد

ادامه نوشته

زود باور نكنيد

زود باور نكنيد

زود باور نكنيد

كه در اين دشت صفا خواهد بود

زود باور نكنيد

كه در اين عشق وفا خواهد بود

زود باور نكنيد

كه با مردن مرد

ز دل خسته دگر عشق خدا خواهد بود

زود باور نكنيد

كه در اين شب، سحر مي‌آيد

زود باور نكنيد

كه مهر مي‌آيد

عشق مي‌آيد

فرياده‌هاي خفته

دگر باره صلا خواهد بود

زود باور نكنيد

كه در اين شب

سحر

صوت و ندا خواهد بود.

9/2/68

 

 

باور دیگر

طرح کلی یک فیلمنامه در باره شهدای گمنام در اینجا ارائه می شود. متن کامل آن هم آماده و ثبت شده است. اگر کسی تمایل به ساخت و یا همکاری در ساخت آن را دارد می تواند با ایمیل: haftnegah@gmail.com با من تماس بگیرد. یا در نظرخواهی به طور شخصی و محرمانه شماره تلفن خود و نظریاتش را اعلام نماید. متشکرم

طرح فیلمنامه:

باور دیگر

 

شماره اختصاصی:1247

در داخل یک قبرستان قدیمی پیرمردی نگهبان شب آن محل می باشد. پیرمرد در اصل کارش این نیست و بازنشسته است اما از آنجایی که پسرش شهید شده است و در آن قبرستان مدفون می باشد، برای اینکه کنار پسرش باشد به اصرار خواسته نگهبان آنجا باشد.  

او هر شب با پسرش ارتباط دارد و او را در داخل قبرستان می بیند.

قرار می­شود پنج شهید گمنام را در آن قبرستان دفن کنند که اینکار هم انجام میشود.  شب پسر پیرمرد شهدا را می شناسد و به پدر معرفی میکند. پدر هم شهدا را زنده و سرحال می بیند.

یکی از شهدا می گوید که مادرش سالهاست منتظر او ست و نمی­خواهد تا او بیشتر عذاب بکشد. پیرمرد قبول می­کند که برود و به مادر او محل دفن پسرش را بگوید. به راه می افتد و به دهی در جنوب کشور می­رود. طبق  گفته همان شهید. وقتی میرسد متوجه میشود که مادر آن شهید متظر اوست. چون دیشب به خوابش آمده و گفته که پیرمردی به این مشخصات پیش شما میاید. پیرمرد موضوع را به مادر او  میگوید و اینکه او را ببرد تا قبر پسرش را نشان بدهد. ولی مادر شهید قبول نمی کند چون پسرش به او گفته بود که آرزو داشته قبرش مثل قبر حضرت فاطمه (س) ناشناس باشد.

.

زندانی کوچک

ارتباطات انسانی دنیای امروز جامعه ما

 

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش به هم می پرند

ولادت هشتمین اختر

ولادت با سعادت هشتمین اختر امامت مبارک باشد

... در خانه و ما گرد جهان میگردیم

قیمت پیاز به کیلویی دوازده هزار تومان رسید و این در حالی است که موز قیمتش بین ده و یازده هزار تومن است. اگر بگوییم که خوب موز میوه ای است که همه چیزش بسته به دلار و تحریم و از این حرفهاست بیراه نگفتیم. اما پیاز چی؟

ادامه نوشته

نگاهی به شرکت­های خودرو سازی در ایران

به نام خدا

نگاهی به شرکت­های خودرو سازی در ایران

 

 

صنعت خودروسازی در ایران یکی از بارزترین و پول­سازترین صنایع بوده است. صنعتی که هیچوقت استقلال کامل در کشور ما را نداشته و همواره تحت لیسانس کمپانی­های بزرگ خودروسازی دنیا فعالیت می­کرده است. به عبارتی خودروسازان ما همواره دراین صنعت مونتاژ کار بوده­اند.

هدف از نگارش این مقاله، بررسی وضعیت خودرو سازان در ایران است. اینکه در حال حاضر چه می­کنند؟ چگونه به ارائه سرویس و خدمات در زمینه تولید، فروش و خدمات پس از فروش می­پردازند؟

بیش از شصت سال است که شرکت­های کوچک و بزرگ خودروسازی با عناوین مختلف شکل گرفتند و هر کدام هم (با بند یا بی بند به حکومت وقت) توانستند امتیاز ورود برندهایی را به داخل کشور بگیرند. شرکت­هایی که در پناه اشتیاق و علاقه ایرانی ها به خودرو، خیلی سریع رشد ­کردند و جایگاهی ویژه ای برای خود مهیا ­ساختند. به همین جهت در ابتدا به سراغ این خودسازان رفته و به معرفی و شناخت بیشتر آنها می­پردازیم.

( برای دریافت متن کامل این مقاله از طریق نظرخواهی درخواست خود را عنوان نمایید تا برای شما ارسال گردد.)

ادامه نوشته

گل

 

دل نوشته ای برای صدا و سیما

سیمای ما امسال هم گل کاشت. یک سری برنامه ها و سریال های بیمزه و بی محتوا را ریخت جلوی مردم. تازه سریال های تکراری مثل دونگ بی هم بجای خود... برنامه ها که شده کپی کانالهای اونور آبی. انتخاب خواننده به روش من و تو .

من نمیدانم حضرات چه میکنند؟ چگونه برای این برنامه ها تصمیم میگیرند. خوب نتیجه اش می شود این که می بینید. راست و حسینی نظر سنجی کنید ببیند این صدا و سیما با این همه اهن و تلوپ و پرسنل که دارد نسبت به شبکه های خارجی چقدر بینده دارد؟ حتما می گویید که آن شبکه ها جون وارد مثال جنسی و سکسی و زن و زیبارویان می شوند بیننده دارد. نه اینطور نیست. مردم دنبال سرگرمی هستند. می خواهند عیدشان را با هر بدبختی که هست خوش بگذرانند. اگر برنامه های خوبی داشته باشید دیگر کسی سراغ آن شبکه ها نمی رود. نمونه اش هم زیاد است. برنامه 90 چند بیننده دارد. نه اینکه یک برنامه ورزشی شبکه 3 است. نه یک برنامه کاشناسی شده است که می داند مخاطب چه می خواهد. پس می شود با نظر سنجی و نظر خواهی از کارشناسان برنامه های خوب و ارزان قیمت تری ساخت. ولی متاسفانه آقایان که برخور برخورشان زیاد است نمیگذارند این اتفاق بیافتد. چون آنوقت ماستهای خودشان کیسه میشود. من به این آقایان از الان نصیحت می کنم که با همه چیز نمی شود بازی کرد. صدا و سیما شکر و سیمان نیست که هر جوری بخواهید برقصانیشان. نه فرهنگ مردمه. اگر وا زده بشن. اولین کسی که بیکار می شه خود شما هستید. چون باید در شبکه ها رو بست و به جایش...

چرا نمی رود سراغ نویسنده های صاحب فکر. همانهایی که الان منزوی شدند و گوشه خانه چپیندند و هی مولانا و حافظ را ورق می زننند. یا از زور بی پولی به هر کار ناپسندی (نسبت به شانشان) روی می آورند. من نویسنده ای را دیدم که دست فروشی میکرد. یا نویسنده ای را که مسافرکشی میکرد یا نویسنده را که ...

چه کسی مقصر بر هم زدن این معادلات است؟ چه مدیرانی بخاطر منافع شخصی خودشان همه چیز را دارند بر باد فنا می دهند؟ و بدبختانه هم کسی به این معضلات توجه نمیکند. ترا خدا نگذارید ریشه فرهنگ خشک شود. که اگر شود... (شاید خودتان بهتر می دانید.)

 

خفتگان منا

 

حادثه منا بی تردید غم ناکترین اتفاق امسال بود. به شهادت رسیدن مظلومانه زائران خانه خانه. حال فرقی ندارد . چه ایرانی چه ملل دیگر که همه مسلمان بودند و برای ادای فریضه واجب حج مشرف شده بودند. موضوع حادثه را همگان می دانند و در جریانات لخه به لحظه همه بودند. ولی بحثی که اینجا می خواهیم مطرح کنیم. اتفاق بعداز این حادثه است....

ادامه نوشته

کلاه دولتی

مدت زیادی است که اینجا نیامده بدودم. شاید ببخاطر مشغله فکری ود و یا شاید هم به دلیل تنبلی و یا نمیدانم هر دلیل دیگر. ولی خوب امروز به سرم زد که سری بزنم.  

 

قصه می خواهم از خانه های مسکن مهر و کلاه گشادی که به بهانه عدالت و رفاه و غیره سر مردم گذاشتند. انگار که کلاه گذاری رسمی شده عادی. که از دولبتان این بعید است. بالاخبص دولت اسلامی.  

 

 

ادامه نوشته

عذر خواهی

درد من تنهايي

درد من تنهايي نيست؛

بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت؛

بي عرضگي را صبر

و با تبسمي بر لب اين حماقت را حكمت خداوند مي نامد.

گاندي

تیزی، شاکردوست و ده نمکی

باز ترفند تبلیغاتی دیگری از آقای ده نمکی تا یک جوری فیلمش را متفاوت تر کند و هنگام اکران مشتری بیشتری را به خود ش جذب نماید.

ادامه نوشته

تولد ستاره

این شعر را تقدیم میکنم به او که خودش را گم کرد تا دیده نشود.
ادامه نوشته

من تنهام

پیرزن با تقوایی در خواب خدا رو دید و به او گفت : (( خدایا من خیلی
تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟ )) خدا قبول کرد و به او گفت که فردا
به دیدنش خواهد رفت . پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن
خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.
سپس نشست و منتظر ماند...
ادامه نوشته

10نصیحت ناب از امام صادق (عليه السلام)

10نصیحت ناب از امام صادق (عليه السلام)

1-        اگر خداوند عهده دار روزى تو است ،پس چرا غم روزى خود مى خورى ؟
2- اگر روزى هر كس معین است ،پس چرا اینقدر حرص مى زنى ؟
3- اگر حساب حق است ،براى چه این همه مال مى اندوزى ؟
4- اگر پاداش خدا حق است ، چرا تااین اندازه بخل مى ورزى ؟
5- اگر كیفر از آتش دوزخ است ، چرا این همه مرتكب گناه مى شوى ؟
6- اگر مرگ حق است ، چرا اینقدر شاد مان هستى ؟
7- اگر همه چیز در محضر خدا است ، براى چه مكر و حیله مى كنى ؟
8- اگر گذشتن بر پل صراط حق است ، پس به چه چیز مى بالى و چرا به خود مغرورگشته اى ؟
9- اگر همه چیز به قضا و قدر الهى است ، پس چرا اینقدر اندوهگین مى باشى ؟
10- اگر دنیا فانى است ، پس دلبستگى به آن براى چیست ؟

ما نصیحت به جاى خود كردیم

 

روزگارى در این بسر بردیم

 

گر نیاید به گوش رغبت كس

 

بر رسولان پیام باشد و بس

شیخ صنعان و دختر ترسا

داستان شیخ صنعان و دختر ترسا، حکایت عاشق شدن پیری زاهد و متشرع و صوفی مسلک است که در جوار بیت الحرام، صاحب مریدان بسیار بوده و تمام واجبات دینی و شرعی را انجام داده و صاحب کرامات معنوی بوده است...

ادامه نوشته

روز عشق ايراني

روز عشق ايراني

سپندارمذگان : در ايران باستان، از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق بوده است. اين روز در تقويم جديد ايراني دقيقا مصادف است با 29 بهمن، يعني تنها 3 روز پس از والنتاين فرنگي! اين روز "سپندارمذگان" يا "اسفندارمذگان" نام داشته است. توضيح: "سپنته آرمئيتي" که چهارمين امشاسپند در دين زرتشت است، در پهلوي "سپندازمذ" گفته شده که به معني فروتني است. از طرفي چون اين امشاسپند، سومين امشاسپند بانو ست و به دليل مقام بزرگي که زن در کيش مهر دارد، اين روز به نام و مخصوص زنان بوده است. جشني که در اين روز برگزار مي‌شده به "سپندارمزگان" معروف است.

ادامه نوشته

قرآن (خواندنی)

قرآن (خواندنی) از دکتر شریعتی

 

قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن
هم حج و نماز !
ادامه نوشته

بیماری پادشاه

پادشاهی پس از اینكه بیمار شد گفت: 
«نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند». 
ادامه نوشته

چرا امام حسین (ع)؟

چرا امام حسین (ع) حج را ناتمام گذاشت و به سمت کربلا حرکت کرد؟

 

از تمام دوستانی که مایلند پاسخ این سوال را بدهد سپاسگزارم. هر جوابی

 

بدهید ممنون هستم ولی بهتر این که با دلیل و سند باشد.

 

پاسخهای خود را در نظرات برایم بگذارید.

فرصت دوبار

دیر است که به این وبلاگ سری نزده ایم. شاید به زودی فرصتی باشد برای بازنگری دوباره که تا زمان ببخشید ما را.

آدمك آسه برو آسه بيا تا موشه شاخت نزنه!

این طنز داغ داغه . تازه از تنور اندیشهایم کشیدمش بیرون و شما که دارید اینو میخونین جزء اولین کسانی هستید که مفتخر به خواندن آن شدید.

هنوز هیچکاریش نکردم دنیای دیجیتال این اجازه رو بهم میده که تا نوشتمش بذارمش اینجا. حالا دیگه بقیه اش با شماست که نظر بدین و در باره اش برام بنویسین . منم سر فرصت بشینم و اینو ویرایش کنم.

بیزحمت برای خواندن متن روی ادامه مطلب کلیک فرمایید . البته خودتان استادین و اینو میدونید من مجض یاد اوری گفتم

یا هو

ادامه نوشته

سراب عاشقانه

این شعر برای سالهای جوانی بود که حالا بعداز هفده سال و سه ماه و هفت روز سراغش آمدم دستی به سرو گوشش کشیدم و مقدرای هم به این اضافه کردم و تصمیم گرفتم بیاندازمش اینجا .

من دل شيشهاي اما                                             

تو حباب غم نشستم

بيا اي صداي تنها

من سكوتمو شكستم

ادامه نوشته

زنگار آئينه دل

 

درون سينه‌ام يك كوه فولاد

يا آهني سخت

يا تخته سنگي در رود بي‌آب

ادامه نوشته

دگر اينجا بم نيست!

وقتي بم لرزيد من تازه از پشت پرچين هاي خاكستري، از روي حصار آهني، از روي روزها اقسوس و اندوه بيرون پريده بودم .

وقتي بم لرزيد من خواب بودم، ما خواب بوديم

وقتي

اين دلگوها براي همه بم است. پيشكشي ناقابل.

 

ادامه نوشته